جدول جو
جدول جو

معنی خسارت داشتن - جستجوی لغت در جدول جو

خسارت داشتن
(بَ کَ / کِ دَ)
ضرر داشتن. زیان داشتن. کم آوردن حاصل فروش از مبلغ پرداختی برای خرید. (یادداشت بخط مؤلف)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(بَ جَ دَ)
پلید بودن. ناپاک بودن، بد ذات بودن، بد عمل بودن. (از ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(عَ مَ کَ دَ)
مراقب بودن. ناظر بودن
لغت نامه دهخدا
(رَ کَ دَ)
بیمار بودن. رنجور بودن
لغت نامه دهخدا
(زَ کَ دَ)
گرم بودن، غضبناک گشتن. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(بُ لَ گُ تَ)
تحقیر کردن. بچیزی نشمردن. پست کردن. بچیزی نگرفتن. (یادداشت بخط مؤلف). استخفاف. اذلال. (منتهی الارب). تهاون. (تاج المصادر بیهقی) :
سپهدار کیخسرو آن خوارداشت
خرد را بر اندیشه سالار داشت.
فردوسی.
بدو گفت کای ژنده پیل ژیان
ز نیرو همی خوار داری روان.
فردوسی.
التونتاش... نصیحت هایی راست کرده بود و ایشان سخن او را خوار داشته. (تاریخ بیهقی).
هر آن شاه کاو خوار دارد شهی
شود زود از او تخت شاهی تهی.
اسدی.
گر نخواهی که ترا خوار وزبون دارد
برتراز قدرش و مقدارش مگذارش.
ناصرخسرو.
مرد را خوار چه دارد تن خوشخوارش
چون ترا خوار کند چون نکنی خوارش.
ناصرخسرو.
هشدار مدارید خوار کسی را
مرغان همه راحقیر مشمر.
ناصرخسرو.
برانش ز پیش ای خردمند ازیرا
که هشیار مرمست را خوار دارد.
ناصرخسرو.
حکم کردیم بر بنی اسرائیل که اگر ایشان فساد کنند در زمین و پیغمبران ما را خوار دارند. (قصص الانبیاء). ملوک از سر گناهان درگذشتندی الا از کسی که فرمان را در وقت پیش نرفتی و خوار داشتی. (نوروزنامه).
نقیبان را بفرمود آن جهاندار
ندارید اینچنین اندیشه را خوار.
نظامی.
همت از آنجا که نظرها کند
خوار مدارش که اثرها کند.
نظامی.
چه جرم دید خداوند سابق الانعام
که بنده در نظر خویش خوار میدارد.
سعدی.
من کانده تو کشیده باشم
اندوه زمانه خوار دارم.
سعدی.
، قمع کردن. از بین بردن. (یادداشت بخط مؤلف) ، نرم گردانیدن. (یادداشت بخط مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(مُ)
فرمانروا بودن. امیر بودن. فرماندهی و سرداری
لغت نامه دهخدا
تصویری از مسالت داشتن
تصویر مسالت داشتن
خواستار بودن: توفیق شما را از درگاه حق تعالی مسئلت دارم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کسالت داشتن
تصویر کسالت داشتن
بیمار بودن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از امارت داشتن
تصویر امارت داشتن
امیر بودن فرمانروا بودن، فرمانده بودن سردار بودن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خوار داشتن
تصویر خوار داشتن
پست کردن، تحقیر کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مهارت داشتن
تصویر مهارت داشتن
ماهر بودن در کاری زبر دست بودن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اشارت داشتن
تصویر اشارت داشتن
اشارت داشتن بچیزی. دلالت داشتن بر آن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خارش داشتن
تصویر خارش داشتن
مثيرٌ للحكّة
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از خارش داشتن
تصویر خارش داشتن
Itch
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از خارش داشتن
تصویر خارش داشتن
démanger
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از خارش داشتن
تصویر خارش داشتن
가렵다
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از خارش داشتن
تصویر خارش داشتن
かゆみがある
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از خارش داشتن
تصویر خارش داشتن
চুলকানো
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از خارش داشتن
تصویر خارش داشتن
kaşınmak
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از خارش داشتن
تصویر خارش داشتن
kuwasha
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از خارش داشتن
تصویر خارش داشتن
खुजली होना
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از خارش داشتن
تصویر خارش داشتن
خارش ہونا
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از خارش داشتن
تصویر خارش داشتن
לגרד
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از خارش داشتن
تصویر خارش داشتن
คัน
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از خارش داشتن
تصویر خارش داشتن
jeuken
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از خارش داشتن
تصویر خارش داشتن
prurire
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از خارش داشتن
تصویر خارش داشتن
coçar
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از خارش داشتن
تصویر خارش داشتن
swędzić
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از خارش داشتن
تصویر خارش داشتن
свербіти
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از خارش داشتن
تصویر خارش داشتن
jucken
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از خارش داشتن
تصویر خارش داشتن
чесаться
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از خارش داشتن
تصویر خارش داشتن
发痒
دیکشنری فارسی به چینی